محل تبلیغات شما



جز مدح تو در هر دو جهان کار ندارم
ای دلبر من بی تو که دلدار ندارم

دارم سخنی همدم هر بلبل عاشق
جز عطر تو در خانه و گار ندارم

در خانه ی من عطر دل انگیز تو باشد
در خانه بجز عطر تو ای یار ندارم

در سینه من حب رضا هست و دگر هیچ
در سینه غم درهم و دینار ندارم

هر مصرعی از هر غزلم ذکر تو باشد
مداحی اغیار در اشعار ندارم

ای آنکه تویی در همه دم یار غریبان
بیمی به دل از  قوم تبهکار ندارم

دردی است اگر در تن من در همه عمر
حتی گله ای زین تن بیمار ندارم

تا دست تو بر سینه من باد غمی نیست
با تو خوشم و فرصت اظهار ندارم

از مضجع نورانی تو فیض ستانم
در پای ضریحت؛ غمی انگار ندارم

تا هست نفس پاس بدارم ز حریمت
من حوصله ی زوزه اغیار ندارم

"ناصح" ز عنایات تو مشهور جهان شد
ورنه سخنی درخورت ای یار ندارم

احمدرضا  "ناصح گلستانی"
98/8/17


باعرض تبریک میلاد پیامبر اعظم به همه شریعت مدار و ولایتمرام.
مثنوی در رثای پیامبر اعظم ، حضرت محمد(صل علی محمد و آل محمد)
______________________________

گنج معانی

مژده ای دل فیض سرمد می رسد
مصطفی نامی محمد می رسد

خواجه ی شرع است و سلطان بقاست
نام او احمد کنیت مصطفاست

عقل کل و صاحب ملک دل است
بودن بی او یقینا مشکل است

بوی یزدان می وزد از سوی او
حق تجلی گر بود از روی او

مصطفی ای سر یزدان در زمین
راح رضوان ، روح قرآن، عطر دین

ای طبیب سینه ی بیمار ما
باعث ایجاد هستی زار ما

با تو یزدان بخت ما را باز کرد 
باز بر ما پرده های راز کرد

تو از آن روزی که جاری می شدی
چشمه ناز بهاری می شدی

باغ دلهامان ز تو سرشار شد
از تو پیدا نور هشت و چار شد

گر نبودی زندگی زیبا نبود
زندگی زیبا در این دنیا نبود

گر نبودی ای شریعت آفرین
ای خدا اندیشه ای حبل المتین

رشته هستی یقینا می گسست
می نبودی در زمین یک حق پرست

گر نبودی زندگی بی نور بود 
آدم از سیر سعادت دور بود

آمدی صحرا چمن پوشیده است
چشمه شادی ما جوشیده است

مرحبا فرمود خلقت آفرین
از وجود تو به خلقت آفرین

کیستی ای مصطفای کردگار
ای به هستی میم نام تو حصار

احمدا گنج معانی بوده ای
ماهرویا کهکشانی بوده ای

تو ز  اول رحم رحمان بوده ای
ساغر جان آب حیوان بوده ای

باز می آید سروشی بی بدیل
مصطفی باشد رسولی بس جمیل

مصطفی یعنی تمام راز عشق
مصطفی یعنی سخن پرداز عشق


مصطفی فواره ی نور خداست
مصطفی آیینه بان کبریاست

مصطفی یعنی گل احساس ما
مصطفی عطر وجود یاس ما

نام او بزداید از دل هر نفاق
نام او باشد اساس هر وفاق

ما همه از امت پیغمبریم
سر بفرمان مطاع رهبریم

دائما" آهنگ وحدت می زنیم
جانمان را رنگ وحدت می زنیم

یا محمد امت تو همدمند 
زخم های یکدگر را مرحمند

*
برگرفته از دفتر شعر ""صلوات نامه""
احمد رضا (ناصح گلستانی""


این فرض محالست که همسنگ تو باشم
ایکاش که یک لحظه ای همرنگ تو باشم

دلتنگ غروبی که به یاد تو فتادم
فریاد زدم کاش که دلتنگ تو باشم

زان رو که ترازوی قیامت بکف توست
فخرست مرا زانکه هماهنگ تو باشم

گویند جهان طالب فرهنگ حسین است
اقرار کنم زنده ز فرهنگ تو باشم

"ناصح" ز سر صدق سخن گفت و چنین گفت:
ایکاش که یک لحظه ای همرنگ تو باشم

احمدرضا "ناصح گلستانی"
تهران98/7/8


ای جان!
عده ای از تنگی گور ترسانند و عده ای دیگر از تاریکی آن هراسان.
گروهی از کارنامه سیاه خود می نالند و گروهی دیگر از لحظه ی ملاقات خدا شرمسارند.
 شرمساری از بطالت عمر
شرمساری از کسالت در عبادت
شرمساری از تضییع طاعات
شرمساری از سستی در مناجات
شرمساری از اسراف نعمات
شرمساری از گرفتاری در خرافات
شرمساری از غفلت دار مکافات
شرمساری
"بکوش و بکوش و بکوش که در ملاقات خداوندسبحان و رسولخدا و نیز اهلبیت عصمت و طهارت علیهم صلوات الله شرمسار نگردی".
احمدرضا
ناصح گلستانی
98/7/3
علی آبادکتول


 


عالم هستی چو شب ماند ؛ تو ماهی یا حسین!
کلبه ی احزان ما را کن نگاهی یا حسین

در من سر گشته ی حیران نمی باشد غمی
زانکه در عقبی مرا پشت و پناهی یا حسین

عارفان با لطف تو تا عرش اعلا می روند
گوشه چشمی نما بر من تو گاهی یا حسین

کی مرا باشد هراس از سارقان قافله
تا تو در شام سیاهم نور راهی یا حسین!

سوز و آهم در غم و دآغ تو باشد رزق من
ای خوش آن روزی که دارم سوز و آهی یا حسین!

هر کسی گوید بقدر فهم خود مدح ترا
جملگی گویند همچون 'مرغ و ماهی' یا حسین

"ناصحا" شیرین سخن گفتی و دیگر باره گوی
عالم هستی چو شب ماند؛ تو ماهی  یا حسین (ع)

احمدرضا"ناصح گلستانی"
علی آباد کتول
98/6/16










 


ای جان!
خدا همه ما را به نماد و نمود معرفت الله و عبودیت خالصانه توفیق دهد و از شر نفس نجات مکرمت فرماید.
نفس اژدرهاست او کی مرده است
از غم بی آلتی افسرده است
مومنین یک روز را بعنوان روز عید قربان می شناسند و اولیای الهی هر روزشان عیدقربان و و هر روز نفس را به قربانگاه می برند.

سخن امام علی علیه السلام:
کُلَّ یَومٍ لَا یُعصَیَ اللهُ تَعالَی فِیهِ فَهُوَ یَومُ عِیدٍ. هر روزی که در آن معصیت خدا نشود و گناهی انجام نگیرد آن روز عید است».
""مراقب نفس باشیم که اولیا همواره در حال مراقبه نفس اند.""
احمدرضا

ای جان!
قدما در پاسخ "صبحتان بخیر"، می گفتند:"عاقبتتان بخیر" و متاخرین از نسل آن بزرگواران می گویند:" فرجامتان نیک" ؛ با این تفاوت که عاقبت تان بخیر ترجمان کلام معصوم است که در دعا بدان اشارت رفته است و آن عبارت است از"اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا". و این پاسخ پسندیده تر،جامع و کامل تر است. [مانا مانید و عاقبت بخیر]

احمدرضا
"ناصح گلستانی"
98/5/24

ای جان!
به بالا نشینی نیاندیش و از پایین نشینی نیز احساس حقارت مکن.
چه بسیار بالا نشین هایی که نزد اهل دل حقیرند و نزد فرشتگان محقر؛ و چه پایین نشین هایی که نزد اهل دل عزیزند و در پیشگاه فرشتگان الهی معزز.
هیچ یک از عرفای واصل الهی را نمی شناسم که صدر نشینی را در خیال خود پروریده و دیده بدان منازل زودگذر و پوچ دوخته باشند و ایشان اند که به جایگاه شان و منزلت بخشیده و ارزش داده اند.
خیال بالانشینی از القائات شیطانی و از امراض نفسانی است که مومن خالص از این خیالات منزه است.
[مومن خالص و منزه از خیالات نفسانی باش.!]

احمدرضا
ناصح گلستانی
98/5/26

ای جان!
چون به فرجام حادثه کربلا و عاشورای حسینی می اندیشم چهره های نیک فرجام و عاقبت بخیر و شوربخت بد عاقبت را می نگرم و انذار از غروب غمبار خورشید عمر را از آن رویداد عظیم به گوش جان می شنوم.
 بدانکه؛ عده ای اهل معرفت با امام حسین علیه السلام بکربلا آمدند و در رکابش جان دادند و سعادتمند شدند که پیر ایشان حبیب بن مظاهر بود و جوان این کاروان علی اکبر و صغیر ایشان علی اصغر فرزند دلبند امام بود، و عده ای با امام آمدند و در رکاب امام شمشیر زدند؛ اما ریشه درخت فریبای دنیا دوستی شان ایشان را از فیض مدام محروم ساخت که از جمله ایشان به نقل از وقایع نگاران صحنه "ضحاک بن عبدالله" است. و شماری دیگر، اگرچه با امام همراه نبودند و یا در تقابل با امام بر آمدند و ندای حضرت ثارالله را شنیدند و لبیک گفتند و فرجام نیک که همانا فیض شهادت در رکاب حضرتش بود را درک کردند و از اعداد هفتاددو یاور امام ماندگار شدند که جناب زهیربن قین عثمانی، حربن یزیدریاحی از جمله آن سعادتمندان بودند.
"بکوش با امام زمانت همراه باش،با او در راه بمان و در راه او پاکبازی و جانثاری کن. که سعادت در این است!"

احمدرضا
ناصح گلستانی
98/6/23


ای جان!
دیر یا زود؛ آسان یا سخت؛ در خواب یا بیداری؛عریان یا پوشیده؛در عزت و یا ذلت؛ در حال جهاد و یا در حال صلح؛ در غربت و یا در وطن؛در خشکی یا دریا و پیر یا جوان خواهیم مرد و در جایگاه ابدی به خاک سپرده خواهیم شد و در این حقیقت اندکی شبهه راه ندارد. چنان که قبل از ما کسانی بودند و مردتد و ما نیز خواهیم مرد و در نبود ما دیگران به زندگی خود برای چند صباحی ادامه و ایشان نیز خواهند مرد؛ پس این سفر حتمی است و ناگزیر و ناگریز!
در توصیف این سفر هرآنچه بگویم سخن بدرازا کشد و شاید که حق آن ادا نگردد؛ شایسته دیدم و عنان سخن را به مولای متقیان و امام تقوا پیشگان حضرت علی علیه السلام بسپارم که در گذر از قبرستانی با اهالی آن چنین سخن کرد. 
""ای ساکنان خانه های وحشت زا ومحله های خالی و گورهای تاریک!ای خفتگان در خاک!ای غریبان!ای اهل تنهایی!ای اهل وحشت!شما پیش از ما رفتید و ما به دنبال شما،به شما می پیوندیم.

امّا درخانه هایتان دیگران ست کردند،و امّا نتان با دیگران ازدواج کردند،و اموالتان در میان دیگران تقسیم شد!این خبر ما هست،شما چه خبری دارید؟ سپس رو به اصحاب فرمود: بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند،به شما خبر می دادند که؛ بهترین توشه تقوا است.""1

احمدرضا
ناصح گلستانی
98/6/26
علی آبادکتول 

1. منبع؛حکمت۱۳۰نهج البلاغه


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

استایلیست